عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه گفت: نباید اجازه داد تشکلهای دانشجویی گرفتار اغراض زیادهطلبانه باندهای قدرت شوند.
نشست تخصصی با عنوان " آسیبشناسی فعالیتهای دانشجویی در ایران" در دفتر مرکزی حزب اعتدال و توسعه برگزار شد.
در این نشست تخصصی که به همت کمیته دانشجویی کانون جوانان و دانشجویان حزب اعتدال و توسعه برگزار شد، مسعود شفیعی رئیس کانون جوانان و عضو شورای مرکزی این حزب به تشریح مواضع حزب اعتدال و توسعه در حوزه مسائل دانشگاهی و دانشجویی پرداخت.
وی ضمن تشکر از اعضای کمیته دانشجویی حزب برای برگزاری این نشست، اظهار داشت: روز دانشجو فرصت مناسبی است تا از منظر دانشگاهی به مسائل حوزه جوانان کشور بپردازیم. دانشجویان، مهمترین بخش از بدنه جوان جمعیت کشور هستند و از این رو ما با حساسیت بالایی موضوعات مربوط به این قشر را دنبال میکنیم، چرا که برای رسیدن به توسعه لازم است اهتمام ویژهای به دانشگاه داشته باشیم و جوانان دانشجو را به عنوان کسانی که پیشرفت کشور از طریق آنها تحقق خواهد یافت، جدی بگیریم.
عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه با بیان اینکه آرمانخواهی و نقادی از ویژگیهای مهم فعالان دانشجویی است، گفت: اگر جنبش دانشجویی هدف طمعورزی باندها و محافل خاص قدرت قرار بگیرد، در مرحله اول هویت اصیل این جریان را از آن خواهند گرفت تا پس از آن بتوانند به عنوان پیاده نظام از آن، سوء استفاده کنند؛ امری که در سالهای گذشته شاهد آن بودیم و باعث شکلگیری تشکلهای مجعول و فاقد پشتوانه دانشجویی شد.
شفیعی افزود: ما به تشکلهای اصیل دانشجویی به عنوان نهادهایی برآمده از متن دانشجویان اعتقاد داریم و معتقدیم که فعالیتهای دانشجویی باید در بستر این تشکلها انجام شود و نباید اجازه داد که این تشکلها گرفتار اغراض زیادهطلبانه باندهای قدرت شده و به تعطیلی، تعلیق و یا قلب هویت کشیده شوند.
وی ادامه داد: اگر در هشت سال گذشته اجازه میدادند که تشکلهای دانشجویی آزادانه و در چارچوب قانون به فعالیتهایشان ادامه دهند و هرجاکه آلودگی و بیقانونی میبینند، فریاد برآورند و در جایگاه واقعیشان یعنی وجدان بیدار جامعه حضور داشته باشند، الان شاهد این نبودیم که دانشگاهها و حوزه آموزش عالی ما اینگونه گرفتار مفاسد آموزشی و رانتهای شرمآور در عرصه تحصیلات تکمیلی شده باشد.
رئیس کانون جوانان با بیان اینکه الان سوء استفادههای عدیده در نحوه بورسیه شدن دانشجویان، جذب و گزینش دانشجویان تحصیلات تکمیلی و اساتید دیده میشود، گفت: این اقدامات ناشی از تضعیف تشکلهای دانشجویی است که اجازه نیافتند به موقع در برابر این وقایع تأسفآور در دانشگاهها واکنش نشان دهند.
شفیعی اظهار داشت: تقلای فراوان جریانات بیرون دانشگاه برای جلوگیری از انجام اصلاحات لازم در سطح مدیریت آموزش عالی کشور و رؤسای دانشگاهها نیز ناشی از همین امر است که آنها پس از انتخابات 24 خرداد 92، منافع خود را در معرض خطر میبینند و برای همین اتفاقاً از بازگشایی و فعال شدن تشکلهای اصیل دانشجویی جلوگیری میکنند.
وی با بیان اینکه ما عمیقاً به استقلال نهاد دانشگاه و نیز استقلال تشکلهای دانشجویی اعتقاد داریم و هر تلاشی را برای ایجاد سیطره بر این نهادها نادرست میدانیم، تصریح کرد: آنچه رهبری انقلاب از تشکلهای دانشجویی انتظار دارند پافشاری بر آرمانها و نقادی است و هیچکس اجازه ندارد مانع فعالیت قانونمند دانشجویان برای روشنگری در عرصه عمومی شود.
عضو دفتر سیاسی حزب اعتدال و توسعه اضافه کرد: حزب اعتدال و توسعه به نقش و جایگاه خود در حوزه جوانان کشور، وقوف کامل دارد و بر این اساس میدانیم که نباید اشتباهات احزاب و گروههایی که در گذشته در قدرت بودهاند را تکرار کنیم.
"ما خود را یک حلقه واسط بین حاکمیت و مردم میدانیم و برای همین، صرفاً تلاش میکنیم دغدغههای دانشجویان و جامعه دانشگاهی را به مسؤولان منتقل کرده و برای تدبیر در رفع مشکلات به مسؤولان کمک کنیم".
شفیعی به دانشجویان توصیه کرد که از فضای به وجود آمده به نحوی استفاده کنند که خاطرات رویدادهای تلخ دهههای گذشته در عرصه دانشجویی تکرار نشود و ضمن پیگیری خواستههای درست و به حقشان، با صبر و متانت در برابر ناملایمات و زیادهخواهی جریانات تمامیتخواه، ایستادگی نمایند.
در ادمه این مراسم، محمدرضا اعیانفرد مسئول کمیته امور جوانان در کانون جوانان حزب اعتدال و توسعه به انتظارات دانشجویان از دولت تدبیر و امید اشاره کرد و اظهار داشت: ایجاد فضای باز برای فعالیت جوانان در عرصههای علمی، فرهنگی و سیاسی دانشگاهها یکی از خواستههای جدی جوانان است که البته بدون تغییر رؤسای دانشگاهها این امر محقق نخواهد شد.
وی اضافه کرد: در دولت گذشته رؤسای دانشگاهها در فاصله بسیار کمی بعد از تغییر دولت، برکنار شدند، اما اکنون اجازه این کار به دولت تدبیر و امید داده نمیشود و رئیس کمیسیون آموزش عالی مجلس با الفاظ زشتی وزیر علوم را خطاب قرار میدهد. از نظر ما تغییر رؤسای دانشگاهها در این شرایط یکی از خواستههای حداقلی است که باید به سرعت تحقق یابد.
حامد خوانساری رئیس کمیته دانشجویان در کانون جوانان حزب اعتدال و توسعه، انتخابی شدن رؤسای دانشگاهها، پایان مسئله دانشجویان ستارهدار، پرهیز از تنگنظری و اقدامات سلیقهای در برخورد با فعالیت تشکلها را از جمله موضوعات مورد توجه حزب اعتدال و توسعه در حوزه دانشجویی و دانشگاه دانست.
در این مراسم سخنرانان به سوالات حاضران درباره مسائل دانشگاهی و دانشجویی هم پاسخ دادند.
پیشنیازهای ورود جوانان به عرصه مدیریت عالی کشور
مسعود شفیعی
رییس کانون
جوانان و عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه
پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام
لازم است در همین ابتدا و خیلی شفاف بگویم که با پیشفرضهایی که شخصاً برای اداره امور جامعه به آنها باور دارم، هیچ ضرورتی در این نمیبینم که فردی صرفاً به این علت که "جوان" است به عنوان یک مدیر عالیرتبه به کار گمارده شود! شفافتر از آن اینکه "جوان بودن" صرف یک مدیر، به معنای "کم سن و سال بودن"، نه تنها بهخودی خود، از دید من ارزشی تلقی نمیشود، که یک شاخصه منفی هم به حساب میآید. در این میان آنچه مهم است تخصص، تبحر و داشتن تواناییهای لازم برای انجام مأموریتهای مورد انتظار است.
در حالیکه در جوامع توسعهیافته دنیا برای انتخاب مدیران به سلامت روانی و اخلاقی افراد و توانمندیهای تخصصی و مدیریتی آنها اهمیت داده میشود و در کشور ما نیز همین ویژگیها با عناوین "تعهد" و "تخصص" برای برعهده گرفتن مسؤولیتهای مهم، مورد تأکید بوده است، باید دید که "جوان بودن" چه ارتباطی با این ویژگیها دارد که بر اساس آن بتوانیم درباره خوب یا بد بودن استفاده از جوانان در مدیریت امور کشور نتیجه گیری کنیم. پاسخ به این سوال را از چند منظر میتوان، مورد توجه قرار داد:
1. برخی معتقدند که جوانان به علت سن کمتر، آلودگی کمتری در امور دنیوی دارند، و با سلامت بیشتری فعالیت میکنند و بنابراین نتیجه میگیرند که آنها به این دلیل با وجدان کاری بالاتری به ایفای نقشهای اجتماعی خواهند پرداخت و در واقع شاخصه "تعهد" در آنها پر رنگتر است.
برخی دیگر نیز با یادآوری ضربالمثل "دیکته نوشته نشده غلط ندارد" اعتقاد دارند که اگر چه ممکن است جوانان به دلیل قرار نگرفتن در معرض کارهای بزرگ و آزمونهای سخت آلودگی کمتری داشته باشند، اما چه بسا با حضور در موقعیتهای مهم و حساس به مراتب آسیبپذیرتر از دیگران باشند. به اعتقاد آنان، از آنجا که جوانان در سنی قرار دارند که هنوز پایههای اقتصادی و اجتماعی زندگی خود را تثبیت نکردهاند، ممکن است با قرار گرفتن در یک جایگاه مدیریتی مهم، بیش از هرچیز به بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی زندگی خویش اهمیت دهد.
2. میل به اثبات تواناییها، رسیدن به شهرت و ... انگیزههایی است که در جوانان با غلظت بالاتری وجود دارد، و اگر به آنها از زاویه مثبت نگاه کنیم، میتوان انتظار داشت که با چنین انگیزههای قدرتمندی، شادابی، نشاط، تحرک، پویایی و خلاقیت بیشتری در یک مدیر جوان وجود داشته باشد. اگرچه در این بعد هم ممکن است زیاده رویهایی به صورت جاهطلبی، شهرتطلبی و ... ظاهر شود ولی به هرحال برای مدیران با سنین بالاتر نیز چنین احتمالی، دور از ذهن نیست.
3. از منظر تخصصی، اگر مبنای اولیه توانمندی مدیریتی فرد را در دو بعد تحصیلات (دانش) و تجربه مورد توجه قرار دهیم، به نظر میرسد که جوانانی که دارای تحصیلات بالا باشند(اگر جوانی را بر اساس تعریف رسمی آن تا 29 سال در نظر بگیریم)، در این سنین کم نخواهند بود و قاعدتاً در این باره میتوان با قاطعیت در برابر منتقدان به کارگیری جوانان در مدیریت کشور، ایستاد. اما از سوی دیگر، "کم تجربگی" مسألهای نیست که بتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد و اتفاقاً نکته مورد توجه نگارنده در این نوشتار معطوف به همین نقیصه است. به واقع آنچه که جوانگرایی را در نظام مدیریتی کشور مخاطره آمیز میکند، بیم ورود افرادی است که حتی با دارا بودن تعهد و تحصیلات بالا، سابقه کمی در امور اجرایی حوزه مدیریتی مورد نظر دارند.
4. از منظر کلان، توان مدیریتی، وابستگی زیادی به میزان شایستگیهای اداراکی فرد دارد. بهعبارت دیگر هرچه که رده مدیریتی بالاتر باشد، اهمیت شایستگیهای ادراکی بیشتر میشود و در عوض سهم دانش تخصصی و تجربه مستقیم در حوزه مورد نظر، به نسبت کمتر خواهد شد. منظور از توان اداراکی در اینجا توانایی تجزیه و تحلیل مسائل پیچیده و تصمیمگیری در شرایط سخت است. هرچند این ویژگی نیز بستگی به توان ذهنی، هوش و شخصیت افراد دارد و جوان یا میان سال بودن، چندان در این باره تعیین کننده نیست، اما بدیهی است که مدیران با سنین بالا، بهخاطر فرصت بیشتری که برای مواجهه با مسائل مختلف داشتهاند، عموماً در این شاخصه از افراد جوان، توانمندتر هستند.
با توجه به موارد فوق میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد:
- جوانگرایی در مدیریت اگر به معنای استفاده از "افرادی کم سن و سال" بدون تطبیق با سایر ویژگیهای مورد نظر برای مدیریت باشد، کاملاً مردود و ناروا است.
- آمادگی ذهنی و روانی بهتر، زمینه برای حضور متعهدانهتر، و همچنین توانایی جسمانی بالاتر، قطعاً از مزیتهای بهرهمندی از جوانان در جایگاههای مدیریتی است.
- در مدیریت عموماً دستیابی به بازده بالاتر مستلزم ریسک بیشتری است و بالعکس ریسک کمتر، مستلزم قانع شدن به بازدهای کمتر است. اگرچه در بسیاری از موارد حضور جوانان مستعد در عرصههای مدیریتی بهخاطر آمادگیهای ذهنی، جسمی و انگیزشی میتواند بازده بالاتری داشته باشد، اما به موازات آن همواره این نگرانی وجود دارد که بهخاطر کمتجربگی آنان، متحمل هزینههای بسیار بزرگ نیز باشیم و از اینرو تندادن به چنین ریسکی در سطوح بسیارعالی مدیریتی بههیچ وجه منطقی و عقلایی نخواهد بود اگرچه در سطوح میانی و متوسط که دامنه خسارتهای احتمالی محدودتر است، گزینش مدیران جوان، هم فرصتی برای استفاده از بازدهی آنان ایجاد میکند و هم فرصتی برای تجربهاندوزی و پختگی بیشتر آنها فراهم میسازد.
- بنابراین حال که مهمترین نقیصه استفاده از جوانان در مدیریت سطوح عالی، را کمتجربگی آنان نسبت به افراد میانسال دانستیم، با تأمل بیشتر میتوان در موارد بسیاری از پیش، برای رفع این اشکال برنامه ریزی کرد:
الف. ایجاد فرصت تجربهاندوزی برای فعالیتهای اجرایی و مدیریتی در احزاب و تشکلهای صنفی و تخصصی
ب. قراردادن افراد توانمند و جوان در کنار مدیران با تجربه و کارکشته و ایجاد فرصت تجربهاندوزی برای جوانان و آمادهسازی آنان برای برعهده گرفتن مدیریتهای کلان.(کارآموزان و مدیران جوان بهجای مشاوران جوان)
ج. قراردادن مشاوران باتجربه برای مدیران جوان.
د. تعریف دقیق سلسله مراتب مدیریتی و ارتقای تدریجی مدیران جوان از سطوح میانی به سطوح بالاتر در صورت موفقیت آنها در هر سطح.
بنابراین بهنظر میرسد جوانگرایی را باید تربیت مدیران جوان تعریف کرد، نه بهکارگیری افراد کم سن و سال در مدیریتهای سطوح عالی، و با این رویکرد، بیشک جوانگرایی، نه تنها نکوهیده نیست بلکه یک امر خوب و پسندیده و ضرورتی اجتناب ناپذیر، برای "تضمین آینده مدیریت کشور"، "پشتوانه سازی مدیریتی" و "پاسخگویی به نیازهای مدیریتی نظام در آینده" است.
اگر عدم توجه صحیح به نیروهای جوان و توانمند در هشت سال گذشته نبود، قطعاً امروز در شرایطی قرار نمیگرفتیم که ناگزیر به بازگرداندن برخی مدیران سالهای دور به کسوت وزارت یا مسوولیتهای مهم قرار باشیم. اگر امروز استفاده از وزرای هفتاد ساله در دولت دکتر روحانی عیب شمرده میشود، منشاء آن را باید در روندهای شکلگرفته در دولتهای نهم و دهم جستجو کرد. متأسفانه در این هشت سال به جای جوانگرایی واقعی، تنها اقدام به تزریق افراد کم سن و سال به عرصه مدیریتی کشور آن هم صرفاً به سبب قرابتهای فامیلی و باندی شد که قطعاً اتخاذ چنین رویکردی با "گپ gap"ی که در نظام مدیریت کشور ایجاد کرده است تا سالها اثرات سوء خود را به این نظام تحمیل خواهد کرد.
اگرچه در کوتاه مدت و برای رفع اثرات نامطلوب رویکردهای نادرست دولتهای نهم و دهم، به ویژه در شرایط سخت تحریمهای بین المللی و وضعیت بحرانی اقتصاد کشور، چارهای جز بازگرداندن مدیران کارکشته و باتجربه گذشته ولو با دانستن اینکه سنین بالایی دارند، نبود ولی باید به این نکته واقف بود که این وضعیت نمیتواند پایدار بماند و در آینده نه چندان دور، امکان استفاده از همین مدیران را هم با توانایی فعلیشان از دست خواهیم داد.
بنابراین در چنین شرایطی لازم است که به سرعت و با طراحی سازوکاری مناسب، برای رفع خلاء به وجود آمده در نظام مدیریتی کشور برنامهریزی شود. قطعاً مهمترین بخش این برنامه باید چگونگی بهرهگیری از جوانان با لحاظ کردن پیش نیازهایی که برشماری شد باشد.
همه جناحهای سیاسی کشور با تأکید بر لزوم حفظ مدیران توانمند دورههای قبلی معتقدند هر دولتی که با رأی مردم برگزیده میشود نباید تنها با تکیه بر این نکته که مدیران قبلی منصوب دولت گذشته هستند دست به تغییر و برکناری آنان بزند. این نگاه درست و سنجیده است، اما نگاه کاملی نیست. موضوعی که به نظر میرسد از آن غفلت شده باشد، وظیفه اخلاقی مدیرانی است که پس از تغییر رئیسجمهور در انتخابات، همچنان بر صندلی مدیریت خود باقی میمانند.
هرچند به لحاظ قانونی همانگونه که
برکناری رؤسای دانشگاهها از اختیارات وزیر یا سرپرست وزارت علوم است، استعفا دادن
یا ندادن رؤسای دانشگاهها هم حق طبیعی آنها است، اما بعد از روی کار آمدن دولت
جدید، نه تنها تاکنون خبری از استعفای هیچیک از رؤسای دانشگاهها نشده است بلکه
برعکس رؤسای فعلی قاطعانه اعلام کردهاند که استعفا نمیدهند. مثلاً رئیس سابق
دانشگاه علامه طباطبایی پیش از برکناری اعلام کرده بود "از سمت خود استعفا
ندادهام و استعفا را نیز حرام میدانم. معتقدم تا لحظهای که توان داریم، باید به
فعالیت خود ادامه دهیم. هیچ پیغمبر و عالم روحانی در تاریخ وجود ندارد که از کارش
استفعا داده باشد و تا لحظهای که توان در بدن انسان است باید خدمت کند!"
این سخنان و نیز بازخوانی گزارش یکی از
خبرگزاریها که طی آن از ۳۳ رئیس دانشگاه درباره استعفایشان سؤال کرده، فارغ از
آنکه نشاندهنده نوعی قدرتنمایی و گردنکشی در برابر سرپرست وزارت علوم و حاوی
فرافکنیهایی نظیر "من برای نظام کار میکنم"، "استعفا یعنی
خستگی"، "در نظام جمهوری اسلامی استعفا معنی ندارد"، "استعفا
دادن منطقی نیست"، "تا زمانی که نظام به من نیاز داشته باشد بنده بنای
استعفا ندارم"، "ما از خدمت به نظام جمهوری اسلامی استعفا نمیدهیم"،
"توفیق خدمت را از خود سلب نمیکنم"، است، این سؤال را به ذهن متبادر میکند
که آیا به راستی اظهارات فوق را میتوان منطقی و اخلاقی دانست؟
این اظهارات در حالی بیان شده که یکی
از شعارها و برنامههای اصلی رئیسجمهور جدید، تغییر فضای حاکم بر دانشگاهها در
هشت سال گذشته بوده است. به عنوان مثال به این موارد میتوان اشاره کرد:
- در کجای قانون اساسی مجوز تفکیک جنسیتی
در دانشگاهها صادر شده؟ محروم کردن زنان جامعه از تحصیل در برخی از رشتههای علمی
بر مبنای کدام برنامه یا سند علمی است؟
- اگر امروز در اقتصاد و سیاست خارجی در حال مرگ هستیم یا مردهایم به این دلیل است که دانشگاهها نشاط ندارند.
- کرسیهای آزاداندیشی که به دنبال آن بودیم کجا رفت و به کجا سپرده شد؟
- اسلامی کردن دانشگاه به این معنا نیست که بعد از سی و چند سال از گذشت انقلاب دهها رشته علوم اسلامی تعطیل شود.
- ما در دولت اصلاحات تجربه آزاد گذاشتن دانشگاهها را داریم. آن بخش از ضرباتی که به دانشگاه خورد هم نتیجه لجاجتها و تنگنظریهای جریان اقتدارگرا بود. فضای دانشگاه با آزادی به شکوفایی میرسد.
با این تعابیر آشکار، رؤسای فعلی دانشگاهها بهتر از هر کسی میدانند که مخاطب اصلی چنین سخنانی، دانشگاههایی هستند که آنها در هشت سال گذشته سکان مدیریت آنها را بر عهده داشتند و نه دانشگاههای افغانستان، عربستان یا عراق و مطمئناً یکی از دلایل رأی اعتماد اکثریت مردم در انتخابات ۲۴ خرداد به روحانی نیز طرح همین دیدگاهها بوده است.
در اینجا قصد ندارم که به دفاع از رویکردهای اعلام شده توسط آقای دکتر روحانی یا مخالفت با برنامههای اجرا شده توسط رؤسای هشت سال گذشته دانشگاهها، بپردازم، ولی هر عقل سلیمی که به مردمسالاری دینی معتقد باشد و قطعاً رؤسای محترم دانشگاهها نیز از به آن معتقدند در مییابد که ضمن احترام به دیدگاههای اقلیت، دولت یازدهم که اکنون به نمایندگی خواست و رأی اکثریت مردم، [هرچند فکر میکنم که بخش زیادی از اقلیتی که به آقای روحانی رأی ندادهاند هم موافق دیدگاههای ایشان در حوزه دانشگاه باشند] مجری سیاستهای نظام در حوزه دانشگاه به شمار میرود، در پی آن است که فضای حاکم بر دانشگاهها را در چارچوب قانون اساسی، فرمایشات مقام معظم رهبری و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر دهد.
بنابراین رؤسای فعلی دانشگاهها دیگر
مانند گذشته قادر نخواهند بود که برنامههای دلخواه خود را اجرا کنند چرا که این
برنامهها در تضاد آشکار با رویکردهای رئیسجمهور جدید و رأی مردم است و در چنین
فضایی انتظار منطقی و اخلاقی جامعه دانشگاهی از آنها این است که یا اعلام نمایند
که خود را با برنامههای دولت جدید هماهنگ میکنند و یا برای باز گذاشتن دست
مدیران دولت جدید و به احترام رأی اکثریت مردم از مقام خود استعفا دهند.
هرچند برخی در تلاشاند تا با تحریک
رؤسای دانشگاهها به عدم استعفا، به زعم خود هزینه تغییر آنان را به دوش دولت جدید
انداخته و وزارت علوم و دانشگاهها را با تنش مواجه سازند، اما در چنین شرایطی، چه
زیباست اگر رؤسای دانشگاهها، با استعفا از مقام خود، هرگونه شائبه حب قدرت را از
ساحت خود دور ساخته و با پرهیز از عصبیتهای جاهلانه و لجاجتهای کودکانه، جلوه
دیگری از دستبه دست شدن متین، آرام، باشکوه و همراه با صفا و صمیمیت قدرت اجرایی
و مدیریت فرهنگی کشور را که نشانهای زیبا از مردمسالاری دینی است به نمایش
بگذارند. مسلماً با چنین نگاهی، استعفای یک رئیس دانشگاه نه تنها نشانه ضعف او
نیست، بلکه نشانهای از شخصیت والای اخلاقی او و احترام به خواست اکثریت مردم در
انتخابات است و البته این تغییر ابدی نیست و ممکن است چهار یا هشت سال بعد و با
رأی متفاوت مردم، مجدداً فرصت خدمتگذاری برای امثال آقای دکتر شریعتی و همفکران
ایشان ایجاد شود.