یک عضو مؤسس حزب اعتدال و توسعه با اشاره به آنچه که آن را "حلقه افراطی اطراف خاتمی" مینامد میگوید هدف از تشکیل این حزب این بوده که بدین ترتیب حلقه افراطیونی که حتی شخص خاتمی نیز از حضورشان در عذاب بود، شکسته شود.
سید امیرحسین موسویان، از اعضای مؤسس حزب اعتدال و توسعه در بخشی از گفتگوی مفصلی که در جریان سفر کوتاهش به ایران در ماه گذشته با یکی از خبرگزاریهای داخلی انجام داده، با اشاره به جریان تأسیس حزب اعتدال و توسعه به تشریح برخی از تفاوتهای این جزب با حزب کارگزاران سازندگی نیز پرداخته است. متن کامل این بخش از گفتگوی موسویان با خبرگزاری تسنیم به شرح زیر است:
درباره فعالیتهای سیاسی خود صحبت کنید. شما علیرغم این که به عنوان یک دیپلمات شناخته شدهاید در حوزه سیاسی هم فعال بودهاید و حتی برای انجام فعالیتهای سیاسی حزب تشکیل دادهاید. از شما به عنوان یکی از موسسین حزب اعتدال و توسعه یاد میشود. بفرمایید ضرورت ایجاد و تاسیس این حزب چه بود و چگونه به این نتیجه رسیدید که این حزب تاسیس شود و اینکه آیا قبول دارید که اعتدال و توسعه به نوعی انشعاب از کارگزاران سازندگی بود؟ در حال حاضر با توجه به اینکه بسیاری از اعضای این حزب در بدنه دولت حضور دارند، موقعیت این حزب را در آرایش سیاسی جامعه چگونه تحلیل و ارزیابی میکنید؟
موسویان: اولین کار حزبی من از حزب جمهوری اسلامی بود. تا زمان تاسیس حزب اعتدال هم گرایش من به جناح راست سنتی معتدل بود. عمده دوستان من هم در جناح راست سنتی معتدل بودند. مانند آقای رفیق دوست، آقای ناطق نوری، اینها رفقای صمیمی امروز من نیز هستند. من واقعا ارادت قلبی به آنها دارم. همین امروز هم نزدیکترین رفقای من امثال آقای ناطق هستند.
در انتخابات سال 76 هم در ستاد آقای ناطق فعالیت میکردم و روشن هم بود که کار سیاست خارجی آقای ناطق را من در ستاد انتخاباتی دنبال میکردم. با این حال در یک مقطعی، زمانی که آقای خاتمی در انتخابات پیروز شد مرا دعوت کرد که به شورای امنیت بپیوندم، به آقای خاتمی گفتم من در ستاد آقای ناطق بودم. خاتمی گفت برایم مهم نیست، شما در سیاست خارجی دیپلمات ورزیدهای هستید.
اگر خاطرتان باشد یک جریان افراطی در جناح اصلاحطلب در شروع کار اطراف آقای خاتمی را فرا گرفت. در سال 78- 77 ، که همان زمان هم وقتی من رفتم آقای خاتمی را ببینم به صورت خصوصی به ایشان میگفتم که این برای نظام، کشور و دولت شما مضر است.
منظورتان دقیقا کدام جریان است؟
موسویان: جریان افراطی اصلاحطلب. یعنی در جناح اصلاحطلب یک جریان افراطی در همان اول کار آقای خاتمی وجود داشت و عجیب هم بود وقتی من با آقای خاتمی تنهایی صحبت میکردم از رفتارهای افراطی تیم اصلاحطلب خودش به شدت دلخور بود. نه همه اما از افراطیهای تیماش واقعا دلخور بود. این امر باعث شد که ما به فکر یک جریان اعتدال بیافتیم. در میان این افراد من بودم، آقایان علی جنتی، محمود واعظی، محمدباقر نوبخت، مرتضی بانک، شیخ عطار و... هم حضور داشتند. این بچههایی بودند که ما با هم تاسیس حزب را پیگیری میکردیم. اولین ویژگیای که ما دنبال میکردیم ارادت به رهبری به عنوان ستون نظام بود. دوم اینکه نه افراد حزب متعلق به طیف افراطی جناح راست باشند، نه طیف افراطی جناح اصلاحطلب. افراد میانه و معتدل هر دو جناح؛ یعنی تز سیاسی ما این بود که برای نجات کشور از جناحبازی و باندبازی و دعواهای جناحی، باید اعتدال پیگیری شود. اگر نیروهای معتدل، متدین معتقد به رهبری و قانون اساسی؛ اینها بتواند یک جریانی را درست کنند؛ این در آینده مبنای یک انسجام ملی میتواند باشد. در واقع تاسیس حزب اعتدال بعد از مشاهده جریان افراطی در جریان اصلاحطلب بود. خاطرتان هست، جریان 78 و دانشجوها و آن بساطی که آن زمان راه افتاد واقعا مایه نگرانی بود. هر کس دلسوز انقلاب بود باید نگران میشد. من خودم فکر نمیکنم که پیروزی آقای روحانی صرفا به خاطر فعالیتهای سازمانی و تشکیلاتی و استراتژی حزب اعتدال باشد. حزب موثر بود اما تنها یک فاکتور بود. ضمن اینکه خود من هم فکر نمیکردم آقای روحانی انتخاب شود. وقتی شنیدم آقای روحانی انتخاب شده، خودم شوکه شدم. تصور من این بود که آقای قالیباف احتمالا شانس بیشتری دارد.
جناحی هم بودند که از کارگزاران فاصله گرفتند و به اعتدال پیوستند، مانند آقای ترکان که اگر عضو کارگزاران هم نبود در آن طیف تعریف میشد، یا مانند آقای نعمتزاده. ممکن است که اینها عضو رسمی کارگزاران نبودند اما در آن طیف تعریف میشدند. خب اینها آمدند به سمت جریان اعتدال. من فکر نمیکنم امروز هم حزب اعتدال گرایش بیشتری به کارگزاران داشته باشد. ولی خب، طبیعی است که افراد کلیدی حزب امروز در دولت هستند. آنها سهم و نقش موثری در دولت دارند.
یعنی در آن زمان شما کارگزاران را هم جزو افراطیها میدانستید؟
موسویان: ما کارگزاران را معتدل نمیدانستیم، در غیر این صورت ما به کارگزاران میپیوستیم.
یعنی کارگزاران را افراطی میدانستید؟
ما فکر میکردیم کارگزاران نمیتواند شامل جناح معتدل متدین راست باشد. با آن شاکلهای که درست شده بود. مثلا فرض کنید که در حزب اعتدال آقای ایروانی آمد، که وزیر اقتصاد بود. آقای قاسمی آمد، خود آقای بانک؛ اینها بچههایی بودند که همه از جناح راست آمده بودند و نمیتوانستند بروند به کارگزاران و نمیشد آنها را در آن طیف تعریف کرد. یعنی اگر ما فکر میکردیم که کارگزاران میتواند جریان اعتدال باشد خودمان هم میپیوستیم. خود من هم همان زمان به کارگزاران دعوت شدم اما نپیوستم.
یعنی معتدل نبودند؟
موسویان: معتدل نبودند. به نظر من معتدل نبودند.
اما الان جزو احزاب نزدیک به دولت محسوب میشوند و به دولت مشاوره میدهند.
موسویان: الان اگر ما بگوییم دولت آقای روحانی 100 درصد موفق بوده است که معتدلین دو جناح را در زیر یک چتر جمع کند، این درست نیست. اما من فکر میکنم گرایش ایشان و بینش ایشان و خواست سیاسی وی این است که معتدلین دو جناح را [در دولت به کار گیرد] مثل وزیر کشور که یک فرد معتدل از جناح راست است یا مثلا رئیس دفتر، آقای نهاوندیان که یک فرد معتدل از جناح راست است؛ فرض کنید حالا آقای ترکان، نعمت زاده، نوبخت هم هستند. به قول شما ممکن است یکی دو نفر از کارگزارنیها هم باشند که معتدلتر هستند. چون در داخل هر حزبی معمولا افراد معتدل و افراطی نیز هستند.
پیشنیازهای ورود جوانان به عرصه مدیریت عالی کشور
مسعود شفیعی
رییس کانون
جوانان و عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه
پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام
لازم است در همین ابتدا و خیلی شفاف بگویم که با پیشفرضهایی که شخصاً برای اداره امور جامعه به آنها باور دارم، هیچ ضرورتی در این نمیبینم که فردی صرفاً به این علت که "جوان" است به عنوان یک مدیر عالیرتبه به کار گمارده شود! شفافتر از آن اینکه "جوان بودن" صرف یک مدیر، به معنای "کم سن و سال بودن"، نه تنها بهخودی خود، از دید من ارزشی تلقی نمیشود، که یک شاخصه منفی هم به حساب میآید. در این میان آنچه مهم است تخصص، تبحر و داشتن تواناییهای لازم برای انجام مأموریتهای مورد انتظار است.
در حالیکه در جوامع توسعهیافته دنیا برای انتخاب مدیران به سلامت روانی و اخلاقی افراد و توانمندیهای تخصصی و مدیریتی آنها اهمیت داده میشود و در کشور ما نیز همین ویژگیها با عناوین "تعهد" و "تخصص" برای برعهده گرفتن مسؤولیتهای مهم، مورد تأکید بوده است، باید دید که "جوان بودن" چه ارتباطی با این ویژگیها دارد که بر اساس آن بتوانیم درباره خوب یا بد بودن استفاده از جوانان در مدیریت امور کشور نتیجه گیری کنیم. پاسخ به این سوال را از چند منظر میتوان، مورد توجه قرار داد:
1. برخی معتقدند که جوانان به علت سن کمتر، آلودگی کمتری در امور دنیوی دارند، و با سلامت بیشتری فعالیت میکنند و بنابراین نتیجه میگیرند که آنها به این دلیل با وجدان کاری بالاتری به ایفای نقشهای اجتماعی خواهند پرداخت و در واقع شاخصه "تعهد" در آنها پر رنگتر است.
برخی دیگر نیز با یادآوری ضربالمثل "دیکته نوشته نشده غلط ندارد" اعتقاد دارند که اگر چه ممکن است جوانان به دلیل قرار نگرفتن در معرض کارهای بزرگ و آزمونهای سخت آلودگی کمتری داشته باشند، اما چه بسا با حضور در موقعیتهای مهم و حساس به مراتب آسیبپذیرتر از دیگران باشند. به اعتقاد آنان، از آنجا که جوانان در سنی قرار دارند که هنوز پایههای اقتصادی و اجتماعی زندگی خود را تثبیت نکردهاند، ممکن است با قرار گرفتن در یک جایگاه مدیریتی مهم، بیش از هرچیز به بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی زندگی خویش اهمیت دهد.
2. میل به اثبات تواناییها، رسیدن به شهرت و ... انگیزههایی است که در جوانان با غلظت بالاتری وجود دارد، و اگر به آنها از زاویه مثبت نگاه کنیم، میتوان انتظار داشت که با چنین انگیزههای قدرتمندی، شادابی، نشاط، تحرک، پویایی و خلاقیت بیشتری در یک مدیر جوان وجود داشته باشد. اگرچه در این بعد هم ممکن است زیاده رویهایی به صورت جاهطلبی، شهرتطلبی و ... ظاهر شود ولی به هرحال برای مدیران با سنین بالاتر نیز چنین احتمالی، دور از ذهن نیست.
3. از منظر تخصصی، اگر مبنای اولیه توانمندی مدیریتی فرد را در دو بعد تحصیلات (دانش) و تجربه مورد توجه قرار دهیم، به نظر میرسد که جوانانی که دارای تحصیلات بالا باشند(اگر جوانی را بر اساس تعریف رسمی آن تا 29 سال در نظر بگیریم)، در این سنین کم نخواهند بود و قاعدتاً در این باره میتوان با قاطعیت در برابر منتقدان به کارگیری جوانان در مدیریت کشور، ایستاد. اما از سوی دیگر، "کم تجربگی" مسألهای نیست که بتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد و اتفاقاً نکته مورد توجه نگارنده در این نوشتار معطوف به همین نقیصه است. به واقع آنچه که جوانگرایی را در نظام مدیریتی کشور مخاطره آمیز میکند، بیم ورود افرادی است که حتی با دارا بودن تعهد و تحصیلات بالا، سابقه کمی در امور اجرایی حوزه مدیریتی مورد نظر دارند.
4. از منظر کلان، توان مدیریتی، وابستگی زیادی به میزان شایستگیهای اداراکی فرد دارد. بهعبارت دیگر هرچه که رده مدیریتی بالاتر باشد، اهمیت شایستگیهای ادراکی بیشتر میشود و در عوض سهم دانش تخصصی و تجربه مستقیم در حوزه مورد نظر، به نسبت کمتر خواهد شد. منظور از توان اداراکی در اینجا توانایی تجزیه و تحلیل مسائل پیچیده و تصمیمگیری در شرایط سخت است. هرچند این ویژگی نیز بستگی به توان ذهنی، هوش و شخصیت افراد دارد و جوان یا میان سال بودن، چندان در این باره تعیین کننده نیست، اما بدیهی است که مدیران با سنین بالا، بهخاطر فرصت بیشتری که برای مواجهه با مسائل مختلف داشتهاند، عموماً در این شاخصه از افراد جوان، توانمندتر هستند.
با توجه به موارد فوق میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد:
- جوانگرایی در مدیریت اگر به معنای استفاده از "افرادی کم سن و سال" بدون تطبیق با سایر ویژگیهای مورد نظر برای مدیریت باشد، کاملاً مردود و ناروا است.
- آمادگی ذهنی و روانی بهتر، زمینه برای حضور متعهدانهتر، و همچنین توانایی جسمانی بالاتر، قطعاً از مزیتهای بهرهمندی از جوانان در جایگاههای مدیریتی است.
- در مدیریت عموماً دستیابی به بازده بالاتر مستلزم ریسک بیشتری است و بالعکس ریسک کمتر، مستلزم قانع شدن به بازدهای کمتر است. اگرچه در بسیاری از موارد حضور جوانان مستعد در عرصههای مدیریتی بهخاطر آمادگیهای ذهنی، جسمی و انگیزشی میتواند بازده بالاتری داشته باشد، اما به موازات آن همواره این نگرانی وجود دارد که بهخاطر کمتجربگی آنان، متحمل هزینههای بسیار بزرگ نیز باشیم و از اینرو تندادن به چنین ریسکی در سطوح بسیارعالی مدیریتی بههیچ وجه منطقی و عقلایی نخواهد بود اگرچه در سطوح میانی و متوسط که دامنه خسارتهای احتمالی محدودتر است، گزینش مدیران جوان، هم فرصتی برای استفاده از بازدهی آنان ایجاد میکند و هم فرصتی برای تجربهاندوزی و پختگی بیشتر آنها فراهم میسازد.
- بنابراین حال که مهمترین نقیصه استفاده از جوانان در مدیریت سطوح عالی، را کمتجربگی آنان نسبت به افراد میانسال دانستیم، با تأمل بیشتر میتوان در موارد بسیاری از پیش، برای رفع این اشکال برنامه ریزی کرد:
الف. ایجاد فرصت تجربهاندوزی برای فعالیتهای اجرایی و مدیریتی در احزاب و تشکلهای صنفی و تخصصی
ب. قراردادن افراد توانمند و جوان در کنار مدیران با تجربه و کارکشته و ایجاد فرصت تجربهاندوزی برای جوانان و آمادهسازی آنان برای برعهده گرفتن مدیریتهای کلان.(کارآموزان و مدیران جوان بهجای مشاوران جوان)
ج. قراردادن مشاوران باتجربه برای مدیران جوان.
د. تعریف دقیق سلسله مراتب مدیریتی و ارتقای تدریجی مدیران جوان از سطوح میانی به سطوح بالاتر در صورت موفقیت آنها در هر سطح.
بنابراین بهنظر میرسد جوانگرایی را باید تربیت مدیران جوان تعریف کرد، نه بهکارگیری افراد کم سن و سال در مدیریتهای سطوح عالی، و با این رویکرد، بیشک جوانگرایی، نه تنها نکوهیده نیست بلکه یک امر خوب و پسندیده و ضرورتی اجتناب ناپذیر، برای "تضمین آینده مدیریت کشور"، "پشتوانه سازی مدیریتی" و "پاسخگویی به نیازهای مدیریتی نظام در آینده" است.
اگر عدم توجه صحیح به نیروهای جوان و توانمند در هشت سال گذشته نبود، قطعاً امروز در شرایطی قرار نمیگرفتیم که ناگزیر به بازگرداندن برخی مدیران سالهای دور به کسوت وزارت یا مسوولیتهای مهم قرار باشیم. اگر امروز استفاده از وزرای هفتاد ساله در دولت دکتر روحانی عیب شمرده میشود، منشاء آن را باید در روندهای شکلگرفته در دولتهای نهم و دهم جستجو کرد. متأسفانه در این هشت سال به جای جوانگرایی واقعی، تنها اقدام به تزریق افراد کم سن و سال به عرصه مدیریتی کشور آن هم صرفاً به سبب قرابتهای فامیلی و باندی شد که قطعاً اتخاذ چنین رویکردی با "گپ gap"ی که در نظام مدیریت کشور ایجاد کرده است تا سالها اثرات سوء خود را به این نظام تحمیل خواهد کرد.
اگرچه در کوتاه مدت و برای رفع اثرات نامطلوب رویکردهای نادرست دولتهای نهم و دهم، به ویژه در شرایط سخت تحریمهای بین المللی و وضعیت بحرانی اقتصاد کشور، چارهای جز بازگرداندن مدیران کارکشته و باتجربه گذشته ولو با دانستن اینکه سنین بالایی دارند، نبود ولی باید به این نکته واقف بود که این وضعیت نمیتواند پایدار بماند و در آینده نه چندان دور، امکان استفاده از همین مدیران را هم با توانایی فعلیشان از دست خواهیم داد.
بنابراین در چنین شرایطی لازم است که به سرعت و با طراحی سازوکاری مناسب، برای رفع خلاء به وجود آمده در نظام مدیریتی کشور برنامهریزی شود. قطعاً مهمترین بخش این برنامه باید چگونگی بهرهگیری از جوانان با لحاظ کردن پیش نیازهایی که برشماری شد باشد.
حزب اعتدال و توسعه با صدور بیانیهای ضمن تقدیر از رئیسجمهور به دلیل ارائه گزارشی واقعی و صادقانه از وضعیت کشور به مردم، به منتقدان این گزارش توصیه کرد بیش از این برای پنهان کردن شرایط نابسامان به ارث رسیده از دولت قبل تلاش نکنند و با بازنگری در شعارها و عملکردهای گذشته خود به دنبال راهی برای جذب اعتماد دوباره مردم برآیند.
در بیانیه حزب اعتدال و توسعه، که با عنوان «خود شکن آیینه شکستن خطاست» منتشر شده، آمده است: گزارش عملکرد صد روزه دولت تدبیر و امید که توسط رئیس جمهور منتخب و محبوب به مردم شریف ایران ارائه شد، ضمن آنکه بیش از پیش بخش کوچکی از ابعاد فاجعهبار سیاستهای مخرب دولتهای نهم و دهم را برای عموم مردم شریف ایران آشکار کرد، جزئیات برخی از تغییرات اقتصادی کشور در صد روز ابتدایی این دولت را نیز در اختیار مردم قرار داد که در نوع خود بیسابقه بود. بر این اساس، اگرچه هنوز فاصله بسیار ی تا رسیدن به نقطه مطلوب باقی مانده، اما با تدابیر به کار رفته در صد روز نخست دولت، روند قهقرایی حرکت کشور متوقف شده و قطار توسعه و پیشرفت کشور که از مسیر صحیح خارج شده بود به ریل بازگشته است.
خوشبختانه، گزارشهای ارائه شده از
سوی رئیسجمهور محترم برخلاف روال مرسوم در دوره قبل، با مشاهدات میدانی و روزانه
مردم نیز همخوانی داشت و همین صداقت گفتار مطمئناً روند اعتماد مردم را به دولت
تدبیر و امید افزایش خواهد داد. در بیانیه حزب اعتدال و توسعه، از "ادبیات
متین، آرام، حکیمانه و آرامشبخش حجتالاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی" به
عنوان دیگر نقطه قوت گزارش صد روزه دولت به مردم یاد شده و آمده است: پس از هشت
سال حاکمیت ادبیات نامناسب و دور از شأن ملت ایران که باعث شده بود تا بسیاری از
مردم حتی از گوش فرا دادن به سخنان رییس جمهور کشور نیز اکراه داشته باشند،
ایرانیان بار دیگر تصویر رئیسجمهوری را بر صفحه تلویزیونهای خود دیدند و به
سخنانش گوش دادند که در ترازی بالا و متناسب با شأن ادبدوستشان با آنها سخن میگفت.
در ادامه این بیانیه، ضمن استقبال از
نقد سازنده و دلسوزانه نسبت به دولت، با اشاره به انتقادات صورت گرفته از سوی برخی
جریانهای افراطی به گزارش صد روزه دولت، عمده این انتقادات، کینهتوزانه و غرضورزانه
ارزیابی شده است و خطاب به مطرحکنندگان چنین انتقاداتی آمده است: مسائلی که در
گزارش رئیس جمهور محترم به آنها اشاره شد، آیینه تمامنمایی است از عملکرد دولت
شما در هشت سال گذشته، پس به جای برآشفتن از چنین گزارشی، اگر اندکی انصاف، راستی
و آزادگی به خرج دهید باید از آن استقبال کرده و از فرصت پیش آمده برای بررسی
عملکرد هشت سال گذشته و دلایل رویگردانی بیش از پیش مردم از گفتمان مورد پسند خود
استفاده کنید. به عبارت دیگر: آینه چون نقش تو بنمود راست، خودشکن، آیینه شکستن
خطاست! اعتدال و توسعه در ادامه، از سیاست خارجی شعارزده، بیبرنامه و تنشآفرین
دولت قبل به عنوان نمونه بارزی از اقدامات مخرب مورد حمایت گروههای افراطی نام
برده و با اشاره به موفقیت اخیر در مذاکرات ژنو آمده است: در حالی که دولتهای نهم
و دهم نتوانستند از فرصت بینظیر اعتماد و حمایتهای مقام معظم رهبری و نیز سایر
دستگاههای سیاسی، نظامی و تبلیغی نظام در هشت سال گذشته استفاده و توفیقی در عرصه
سیاست خارجی کسب نمایند، دولت تدبیر و امید با پاسداشت حمایتهای ارزشمند مقام
معظم رهبری موفق شد تنها 99 روز پس از آغاز به کار خود به توافقی ارزشمند با
کشورهای پنج به علاوه یک دست یابد. در این بیانیه، از حضور حماسی مردم در انتخابات
بیست و چهار خردادماه و انتخاب گزینه تعامل سازنده با جهان از سوی آنان و نیز
حراست از این انتخاب توسط رهبر فرزانه انقلاب، به عنوان نخستین گام برای کسب
موفقیت اخیر در سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی ایران یاد شده و در ادامه با تشکر
فراوان از محضر رهبر انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای آمده است: مقام معظم رهبری
برخلاف نظر برخی جریانهای افراطی، در صد روز نخست دولت تدبیر و امید در چند مقطع
سرنوشت ساز با حمایت از رویکرد سازنده و منطقی دستگاه دیپلماسی کشور، موجب تقویت
بیش از پیش هیات مذاکره کننده ایرانی در مصاف دیپلماتیک با کشورهای 5+1 شدند.
بیانیه اعتدال و توسعه در ادامه
افزوده است: بیشک تسلط کامل دکتر ظریف، مسؤول دستگاه سیاست خارجی کشور بر موضوع
هستهای، اشراف تمام عیار وی بر رموز دیپلماسی، بهرهگیری وی از یک تیم منسجم و
کارآزموده در کنار خود و از همه مهمتر ایستادگی و پایداری این تیم بر حقوق اساسی
ملت ایران در برابر فشارهای فراوان غرب، ضمن آنکه نقشی تاریخی در به ثمر نشستن
بسیار سریع دور جدید مذاکرات داشته است، هر تحلیلگر منصفی را به تحسین و تقدیر وا
میدارد.
در بخش پایانی این بیانیه با اشاره
به اینکه مطمئناً عوامل زیاد دیگری نیز در این موفقیت دخیل بودهاند ابراز
امیدواری شده است تیم مذاکرهکننده کشورمان در دور بعدی مذاکرات نیز همچنان با
مهارت و قدرت بر حقوق حقه ملت ایران پافشاری کند تا با دستیابی به یک توافق نهایی
و جامع، در یک سال آینده کلیه تحریمهای ناجوانمردانه غرب بر مردم شریف ایران از
میان برداشته شوند.
همه جناحهای سیاسی کشور با تأکید بر لزوم حفظ مدیران توانمند دورههای قبلی معتقدند هر دولتی که با رأی مردم برگزیده میشود نباید تنها با تکیه بر این نکته که مدیران قبلی منصوب دولت گذشته هستند دست به تغییر و برکناری آنان بزند. این نگاه درست و سنجیده است، اما نگاه کاملی نیست. موضوعی که به نظر میرسد از آن غفلت شده باشد، وظیفه اخلاقی مدیرانی است که پس از تغییر رئیسجمهور در انتخابات، همچنان بر صندلی مدیریت خود باقی میمانند.
هرچند به لحاظ قانونی همانگونه که
برکناری رؤسای دانشگاهها از اختیارات وزیر یا سرپرست وزارت علوم است، استعفا دادن
یا ندادن رؤسای دانشگاهها هم حق طبیعی آنها است، اما بعد از روی کار آمدن دولت
جدید، نه تنها تاکنون خبری از استعفای هیچیک از رؤسای دانشگاهها نشده است بلکه
برعکس رؤسای فعلی قاطعانه اعلام کردهاند که استعفا نمیدهند. مثلاً رئیس سابق
دانشگاه علامه طباطبایی پیش از برکناری اعلام کرده بود "از سمت خود استعفا
ندادهام و استعفا را نیز حرام میدانم. معتقدم تا لحظهای که توان داریم، باید به
فعالیت خود ادامه دهیم. هیچ پیغمبر و عالم روحانی در تاریخ وجود ندارد که از کارش
استفعا داده باشد و تا لحظهای که توان در بدن انسان است باید خدمت کند!"
این سخنان و نیز بازخوانی گزارش یکی از
خبرگزاریها که طی آن از ۳۳ رئیس دانشگاه درباره استعفایشان سؤال کرده، فارغ از
آنکه نشاندهنده نوعی قدرتنمایی و گردنکشی در برابر سرپرست وزارت علوم و حاوی
فرافکنیهایی نظیر "من برای نظام کار میکنم"، "استعفا یعنی
خستگی"، "در نظام جمهوری اسلامی استعفا معنی ندارد"، "استعفا
دادن منطقی نیست"، "تا زمانی که نظام به من نیاز داشته باشد بنده بنای
استعفا ندارم"، "ما از خدمت به نظام جمهوری اسلامی استعفا نمیدهیم"،
"توفیق خدمت را از خود سلب نمیکنم"، است، این سؤال را به ذهن متبادر میکند
که آیا به راستی اظهارات فوق را میتوان منطقی و اخلاقی دانست؟
این اظهارات در حالی بیان شده که یکی
از شعارها و برنامههای اصلی رئیسجمهور جدید، تغییر فضای حاکم بر دانشگاهها در
هشت سال گذشته بوده است. به عنوان مثال به این موارد میتوان اشاره کرد:
- در کجای قانون اساسی مجوز تفکیک جنسیتی
در دانشگاهها صادر شده؟ محروم کردن زنان جامعه از تحصیل در برخی از رشتههای علمی
بر مبنای کدام برنامه یا سند علمی است؟
- اگر امروز در اقتصاد و سیاست خارجی در حال مرگ هستیم یا مردهایم به این دلیل است که دانشگاهها نشاط ندارند.
- کرسیهای آزاداندیشی که به دنبال آن بودیم کجا رفت و به کجا سپرده شد؟
- اسلامی کردن دانشگاه به این معنا نیست که بعد از سی و چند سال از گذشت انقلاب دهها رشته علوم اسلامی تعطیل شود.
- ما در دولت اصلاحات تجربه آزاد گذاشتن دانشگاهها را داریم. آن بخش از ضرباتی که به دانشگاه خورد هم نتیجه لجاجتها و تنگنظریهای جریان اقتدارگرا بود. فضای دانشگاه با آزادی به شکوفایی میرسد.
با این تعابیر آشکار، رؤسای فعلی دانشگاهها بهتر از هر کسی میدانند که مخاطب اصلی چنین سخنانی، دانشگاههایی هستند که آنها در هشت سال گذشته سکان مدیریت آنها را بر عهده داشتند و نه دانشگاههای افغانستان، عربستان یا عراق و مطمئناً یکی از دلایل رأی اعتماد اکثریت مردم در انتخابات ۲۴ خرداد به روحانی نیز طرح همین دیدگاهها بوده است.
در اینجا قصد ندارم که به دفاع از رویکردهای اعلام شده توسط آقای دکتر روحانی یا مخالفت با برنامههای اجرا شده توسط رؤسای هشت سال گذشته دانشگاهها، بپردازم، ولی هر عقل سلیمی که به مردمسالاری دینی معتقد باشد و قطعاً رؤسای محترم دانشگاهها نیز از به آن معتقدند در مییابد که ضمن احترام به دیدگاههای اقلیت، دولت یازدهم که اکنون به نمایندگی خواست و رأی اکثریت مردم، [هرچند فکر میکنم که بخش زیادی از اقلیتی که به آقای روحانی رأی ندادهاند هم موافق دیدگاههای ایشان در حوزه دانشگاه باشند] مجری سیاستهای نظام در حوزه دانشگاه به شمار میرود، در پی آن است که فضای حاکم بر دانشگاهها را در چارچوب قانون اساسی، فرمایشات مقام معظم رهبری و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر دهد.
بنابراین رؤسای فعلی دانشگاهها دیگر
مانند گذشته قادر نخواهند بود که برنامههای دلخواه خود را اجرا کنند چرا که این
برنامهها در تضاد آشکار با رویکردهای رئیسجمهور جدید و رأی مردم است و در چنین
فضایی انتظار منطقی و اخلاقی جامعه دانشگاهی از آنها این است که یا اعلام نمایند
که خود را با برنامههای دولت جدید هماهنگ میکنند و یا برای باز گذاشتن دست
مدیران دولت جدید و به احترام رأی اکثریت مردم از مقام خود استعفا دهند.
هرچند برخی در تلاشاند تا با تحریک
رؤسای دانشگاهها به عدم استعفا، به زعم خود هزینه تغییر آنان را به دوش دولت جدید
انداخته و وزارت علوم و دانشگاهها را با تنش مواجه سازند، اما در چنین شرایطی، چه
زیباست اگر رؤسای دانشگاهها، با استعفا از مقام خود، هرگونه شائبه حب قدرت را از
ساحت خود دور ساخته و با پرهیز از عصبیتهای جاهلانه و لجاجتهای کودکانه، جلوه
دیگری از دستبه دست شدن متین، آرام، باشکوه و همراه با صفا و صمیمیت قدرت اجرایی
و مدیریت فرهنگی کشور را که نشانهای زیبا از مردمسالاری دینی است به نمایش
بگذارند. مسلماً با چنین نگاهی، استعفای یک رئیس دانشگاه نه تنها نشانه ضعف او
نیست، بلکه نشانهای از شخصیت والای اخلاقی او و احترام به خواست اکثریت مردم در
انتخابات است و البته این تغییر ابدی نیست و ممکن است چهار یا هشت سال بعد و با
رأی متفاوت مردم، مجدداً فرصت خدمتگذاری برای امثال آقای دکتر شریعتی و همفکران
ایشان ایجاد شود.
کانون جوانان حزب اعتدال و توسعه در پیامی درگذشت استاد حبیبالله عسگراولادی، یار پرهیزکار و وفادار امام و رهبری را تسلیت گفت.
متن این پیام به شرح زیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
خبر درگذشت استاد حبیبالله عسگراولادی، مبارز نستوهی که قریب به 65 سال از عمر خود را در جهاد فی سبیلالله و مبارزه علیه ظلم و جور و تلاش برای استقرار نظام جمهوری اسلامی صرف کرد موجب تأسف و تأثر شدید اعضای کانون جوانان حزب اعتدال و توسعه شد.
نگاه پدرانه عسگراولادی به جوانان و اعتماد او به آنان سرمایهای بود که در این ایام نمونه آن را کمتر میتوان یافت. او که به حق یکی از پدران و پایهگذاران اصلی تحزب اسلامی در ایران بود، اما با این وجود خود را به جوانان بدهکار میدانست و هنگامی که از تشکیل جلساتی میان فعالان سیاسی جوانان با گرایشهای سیاسی مختلف باخبر شد، فروتنانه گفت: اگر میدانستم چنین جلساتی تشکیل میشود، در بینتان حضور مییافتم تا توشهای از مباحث شما بردارم.
عسگراولادی با نگاهی قرآنی به سیاست و با یادآوری اینکه به موسی ایمان نیاورند مگر جوانان قوم او، معتقد بود که امام نیز به وسیله نیروی جوانان توانست تمام پوستهها را بشکند و انقلاب را به پیروزی برساند و خاضعانه از خداوند استدعا میکرد تا توفیق دهد که توجه کنیم انقلاب اسلامی به وسیله جوانان انجام شده است.
او که نصیحتش به جوانان این بود که "دقت کنید تعصب سیاسی پیدا نکنید که سبب میشود نتوانید مسائل را درست درک کنید" خود بیش و پیش از همگان بر دوری از تعصبات نابهجا و کورکورانه در مسائل سیاسی اصرار داشت و با آتشی که از اعتقاد و عشق به پروردگار و ترس از مؤاخذه در بارگاه الهی در دل برافروخته بود، جز بر اساس آنچه که آن را وظیفه الهی میدانست سخنی نمیگفت و با به یاد داشتن همیشگی تقدیر الهی مرگ، همواره از هر عمل و سخنی که نتواند پاسخگوی آن در قیامت باشد پرهیز میکرد. او در این راه تا آنجا پیش رفت که حاضر شد همه هتاکیها و تخریبهایی را که بعد از مواضع متفاوت او درباره برخی رخدادهای سالهای گذشته نثار او شده بود به جان بخرد و حتی اعلام کند اگر اظهارات او برای حزبی که خود پایهگذاری کرده، مشکلساز شده است، حاضر است از آن حزب برود.
جوانان اعتدال و توسعه ضمن تسلیت درگذشت این استاد فرزانه و مبارز خستگیناپذیر به مقام معظم رهبری، بیت شریف آن مرحوم، مردم شریف ایران، دوستان و همسنگران او و اعضای حزب مؤتلفه اسلامی، علو درجات و غفران و رضوان الهی را برای او آرزو کرده و امیدوارند راه و روشی که او برای فعالیتهای سیاسی برگزید، به الگویی برای همه سیاستمداران ایرانی تبدیل شود.
کانون جوانان حزب اعتدال و توسعه